مقدمه :
تربیت، سنگ بنای شکلگیری شخصیت و مسیر زندگی انسان است. در میان مربیان الهی، امیر مؤمنان علی (ع) به عنوان جانشین برحق پیامبر اسلام (ص)، آموزههایی ژرف و کاربردی درباره تربیت ارائه دادهاند که چراغ راه والدین و مربیان برای پرورش نسلی صالح است.در منظومه فکری ایشان، تربیت فرزند درسخوان تنها به معنای انباشتن اطلاعات در ذهن کودک نیست، بلکه فرآیندی است که هدف غایی آن، پرورش انسانی عابد، عاقل، متخلق و مسئول است که علم را برای تعالی خود و خدمت به جامعه به کار میبندد.
نگره تربیتی امام علی (ع) نگاهی جامع و همهجانبه دارد. از دیدگاه ایشان، فرزند عطیهای الهی است و تربیت صحیح، گرانبهاترین میراثی است که پدران میتوانند برای فرزندان خود به جای گذارند، میراثی که از ثروت مادی نیز ارزشمندتر است.
این میراث، تنها با تکیه بر محفوظات حاصل نمیشود، بلکه نیازمند ایجاد بستری است که در آن، ایمان، اخلاق، خردورزی و عمل صالح به موازات دانشآموزی رشد کند.
از این رو، «درسخوانی» از منظر آن حضرت، صفتی منفک و مجرد نیست، بلکه ثمره طبیعی تربیتی صحیح و چندبعدی است. در این مقاله، با استناد به کلام گهربار امام علی (ع)، مهمترین اصول و روشهای تربیتی برای پرورش فرزندی جوینده، اندیشمند و عامل به علم را بررسی خواهیم کرد؛ فرزندی که نه تنها در تحصیل موفق است، بلکه دانش او مایه رشد شخصیتش شده و او را به انسانی کامل و سعادتمند در دنیا و آخرت بدل میسازد.
تربیت فرزند درسخوان از منظر امام علی (ع)
1. آموزه امام علی (ع) در پرهیز از سوءظن و نقش آن در تربیت سالم
1-۱. مفهوم و آثار مخرب سوءظن از نگاه امام علی (ع)امام علی (ع) میفرمایند: «سُوءُ الظَّنِّ یُفسِدُ الاُمورَ وَ یَبعَثُ عَلی الشُّرورِ»[1]. این حدیث، سوءظن را به عنوان یک علت بنیادین در تباهی کارها معرفی میکند. نگاه منفی، پیش از آنکه گزارشی از واقعیت باشد، آینهٔ ذهنِ آلوده است و جهان را مطابق با ترسها و بدبینیهای خود بازمیتاباند.
این نگرش سبب میشود تا فرد، ** واقعیتهای عینی** و نیتهای پاک اطرافیان را نادیده بگیرد و بر پایه تصورات وهمآلود خود قضاوت و تصمیمگیری کند. در نتیجه، ارتباطات سالم مخدوش شده و بنیانهای اعتماد در روابط میشکند.
از سوی دیگر، هشدار امام درباره سوق داده شدن به «شرور» نشان میدهد که این ذهنیت منفی، محدود به درون نمیماند و به تدریج به صورت گفتار تلخ، رفتار خصومتآمیز و اعمال ناپسند در عرصه عمل ظاهر میشود.
1-۲. نقد رفتار رایج: تمرکز بر نیمه خالی لیوان در تربیت
در حوزه تربیت فرزند، به ویژه در پیگیری امور تحصیلی، مصادیق بارز سوءظن قابل مشاهده است. بسیاری از والدین ناخواسته در دام خطای شناختی میافتند که در آن، یک اشتباه یا کمکاری موقتی فرزند، برجستهتر و واقعیتر از تمامی تلاشها، استعدادها و پیشرفتهای او به نظر میرسد.
این نگاه تکبعدی، دقیقاً مصداق «إفساد الامور» در کلام امام (ع) است. زیرا امر تربیت که باید مبتنی بر شناخت، صبر و حمایت باشد، به عرصهای برای بازخواست، عیبجویی و ایجاد ترس تبدیل میشود.
در چنین فضایی، انگیزه درونی کودک برای یادگیری که مهمترین موتور محرک پیشرفت تحصیلی است، به شدت آسیب دیده و جای خود را به انگیزههای بیرونی مثل فرار از تنبیه یا دریافت پاداش میدهد که اثرگذاری آن سطحی و زودگذر است.
1-۳. راهکار تربیتی: جایگزینی نگاه مثبت به جای منفینگری
راهکار اصلی بر اساس این حدیث، اصلاح دیدگاه و پالایش ذهن از بدگمانی است. در عمل تربیتی، این به معنای تغییر آگاهانه کانون توجه والدین است. به جای بزرگنمایی شکست، باید هر قدم مثبت، هر تلاش کوچک و هر پیشرفت نسبی فرزند را دید و به آن اعتبار بخشید.
این تغییر نگرش، یک راهبرد هوشمندانه تربیتی است. وقتی فرزند احساس کند که وجودش فراتر از کارنامه و نمره دیده و ارزشمند شمرده میشود، حس امنیت و تعلق در او تقویت میگردد.
این امنیت روانی، پایهریز اعتماد به نفس و جرأت کردن (ریسکپذیری سالم) در مسیر یادگیری است. در این فضا، خطا نه یک شکست تحقیرآمیز، بلکه بخشی طبیعی و آموزنده از فرآیند کشف و رشد قلمداد میشود و فرزند میآموزد که چگونه مسئولیتپذیرانه با چالشها روبرو شده و آنها را مدیریت کند.
1-4.ایجاد فضای امن روانی: پیشنیاز شکوفایی علمی فرزند
در دنیای امروز که رقابت تحصیلی شدید و فشارهای روانی بر نوجوانان بسیار است، پیام امام علی (ع) مبنی بر پرهیز از سوءظن و منفینگری، راهی برای حفظ سلامت روان و انگیزه درونی برای یادگیری است.
والدینی که با نگاهی مثبت و حمایتگر، فضای خانه را به یک پایگاه امن تبدیل میکنند، در حقیقت به فرزند خود این جسارت را میدهند که بیترس از قضاوت، کنجکاو باشد، سؤال کند و حتی اشتباه کند.
این محیط، بستر اصلی خلاقیت، تفکر عمیق و لذت بردن از فرآیند یادگیری است، نه صرفاً نتیجهگرایی افراطی. در چنین فضایی، درسخواندن به یک ماموریت پراسترس تبدیل نمیشود، بلکه به سفری برای کشف استعدادها و معنا بدل میگردد.
2.نظریه الزام در تربیت دینی فرزند از منظر امام علی (ع)
2-1. پایه قرآنی الزام: وجوب دعوت خانواده به عبادتخداوند متعال پیامبر گرامی اسلام (ص) را مخاطب قرار داده و میفرماید: «وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا» (خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر [ادای] آن شکیبا باش)[۲].
صیغه امر «أْمُرْ» که نزدیک به اتفاق اصولیان بر وجوب دلالت دارد، تکلیفی الهی را برای رهبر جامعه اسلامی بیان میکند. این دستور، با توجه به قرینه «اهل» و ویژگی سرپرستی، میتواند حاکی از یک وظیفه عمومی برای همه سرپرستان خانواده باشد.
حتی اگر وجوب آن مختص پیامبر (ص) دانسته شود، دلالت بر استحباب یا حداقل جواز این الزام برای عموم مؤمنان دارد. امام علی (ع) در خطبهای به تبعیت عملی رسول خدا (ص) از این آیه اشاره کرده و میفرمایند:
«پس پیامبر (ص) پی در پی خانواده خود را به نماز فرمان میداد و خود نیز در به جای آوردن نماز شکیبا بود»[۳]. این گزارش تاریخی، الگوی عینی چگونگی اجرای این دستور قرآنی را توسط پیشوایان معصوم نشان میدهد.
2-2. سن الزام در کلام امام علی (ع): تفکیک بین تمیز و تکلیف
امام علی (ع) با بیان دقیق، مراحل تربیت دینی کودک را مشخص میفرمایند: «یُثْغَرُ الصَّبِیُّ لِسَبْعٍ وَ یُؤْمَرُ بِالصَّلَاةِ لِتَسْعٍ» (کودک در هفت سالگی [دندانش] میریزد و در نه سالگی به نماز فرمان داده میشود)[۴].
این روایت، یک دوره میانی تربیتی را ترسیم میکند. سن هفت سالگی، اغلب به عنوان آغاز مرحله تمییز و تشخیص کودک در نظر گرفته میشود. از این سن، زمینهسازی و آموزش غیرمستقیم باید آغاز گردد.
سپس، فرمان صریح به نماز در سن نه سالگی به عنوان شروع مرحله تکلیف تربیتی (و نه شرعی) مطرح میشود. این تفکیک سنی نشان میدهد که الزام، باید متناسب با ظرفیت رشدی کودک و پس از یک دوره آمادهسازی باشد، نه اقدام ناگهانی و بدون مقدمه.
2-3. فلسفه الزام: مصونیت از آتش و انحراف
هدف نهایی تربیت دینی در قرآن، نجات از عذاب اخروی است: «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا» (خود و خانواده خویش را از آتش نگه دارید)[۵].
این حفظ و وقایة، نیازمند اقدام عملی است. امام علی (ع) در تبیین این ضرورت، بر جنبه پیشگیرانه و سلبی تربیت تأکید میورزند و میفرمایند: «عَلِّمُوا صِبْیَانَکُمْ مِنْ عِلْمِنَا مَا یَنْفَعُهُمُ اللَّهُ بِهِ لَا تَغْلِبُ عَلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ بِرَأْیِهَا» (به فرزندان خود از دانش ما آنچه خداوند با آن به ایشان سود میرساند بیاموزید، تا مرجئه با رأی باطل خود بر آنان چیره نشوند)[۶].
این حدیث نشان میدهد که فضای اجتماعی همواره خنثی نیست و جریانهای انحرافی برای جذب ذهنهای آماده فعالند. بنابراین، الزام و آموزش دینی بهموقع، در حقیقت ایجاد ایمنی عقیدتی و تزریق پادزهر فکری در فرزند است تا در برابر شبهات آینده مقاوم گردد.
2-4. اصل احتیاط: الزام همراه با لطافت و در زمان مناسب
با وجود تأکید بر ضرورت الزام، رعایت حکمت و شیوه صحیح نکتهای کلیدی است. امام علی (ع) در وصیت به امام حسن (ع) به این اصل تربیتی ظریف اشاره میکنند: «پیش از آن که دل تو سخت شود و ذهنت مشغول گردد، به تربیت تو اقدام کردم»[۷].
این جمله، دو شرط اساسی برای اثربخشی الزام را بیان میدارد: اول، زودهنگام بودن (پیش از قساوت قلب) و دوم، پیشدستی کردن (پیش از مشغول شدن ذهن به امور دیگر). این رویکرد، الزام را از تحمیل خشک به هدایتی دلسوزانه تبدیل میکند.
سهلانگاری میتواند کودک را به سوی انحراف سوق دهد و الزام غیرمنطقی و خشن نیز میتواند موجب دینگریزی شود. بنابراین، الزام باید در چارچوب موازین عقلی و شرعی، همراه با صبر و لطف اجرا گردد.
2-5. الزام آگاهانه: از تکلیف تا عشق در مسیر تعلیم
در عصر حاضر که فرزندان در معرض سیلاب اطلاعات و جذابیتهای سرگرمیای فوری قرار دارند، مفهوم «الزام» در کلام امام علی (ع) به معنای ایجاد نظم، مسئولیتپذیری و جهتدهی هوشمندانه است.
این الزام، نه به معنای اجبار خشک، بلکه به مثابه همراهی مدبرانه والدین است که با تعیین چارچوبهای محکم اما انعطافپذیر (مانند زمانبندی مطالعه)، کودک را از آشفتگی نجات میدهد.
هدف نهایی، درونیسازی انضباط و تبدیل وظیفه به علاقه است. برای دانشآموز امروزی، این آموزه یعنی: پیروی از یک برنامه منسجم (الزام) نه برای رفع تکلیف، بلکه برای رسیدن به تسلط و لذتی که پس از درک یک مفهوم علمی یا حل یک مسئله پیچیده به دست میآید (عشق). اینجاست که درسخواندن از سطح وظیفه فراتر رفته و به یک کسب مهارت ارزشمند تبدیل میشود.
3.الگوی فقیه وارسته در تربیت از منظر امام علی (ع)
3-1. تعریف فقیه حقیقی و چهار ویژگی تربیتی اوامام علی (ع) برای تشریح شاخصههای فقیه حقیقی میفرمایند: «أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِالْفَقِیهِ حَقِّ اَلْفَقِیهِ؟ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ اَلنَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اَللَّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ عَذَابِ اَللَّهِ وَ لَمْ یُرَخِّصْ لَهُمْ فِی مَعَاصِی اَللَّهِ وَ لَمْ یَتْرُکِ اَلْقُرْآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلَى غَیْرِهِ...»[8].
این تعریف، چارچوبی اخلاقی و تربیتی برای هر مربی، به ویژه والدین، ترسیم میکند.
فقیه راستین کسی است که اولاً، مردم را از رحمت بیکران الهی ناامید نمیسازد تا مبادا در ورطه یأس و ناامیدی افتند.
ثانیاً، آنان را از عذاب الهی در امان نمیدارد تا حدود الهی را نشکنند.
این دو ویژگی در کنار هم، موازنهای دقیق بین امیدبخشی و بیدارباش ایجاد میکند.
ویژگی سوم، عدم مجوزدهی برای گناه است که نشاندهنده مسئولیت خطیر معلم در حفظ حریم شریعت است.
ویژگی چهارم و پایانی، عدم اعراض از قرآن و رویآوردن به غیر آن است. این امر تأکید دارد که قرآن باید محور و مدار همه دانشها و معارف باشد.
در فرآیند تربیت فرزند درسخوان، والدین به مثابه یک فقیه آگاه عمل میکنند. آنان باید فضایی ایجاد کنند که در آن، هم از مهر و تشویق برای پیشرفت بهره باشد و هم خطوط قرمز اخلاقی و دینی به وضوح مشخص شده و از آنها پاسداری شود.
3-2. نقد علم بیفهم و لزوم تفقه در تربیت
امام (ع) در ادامه، ندای هشداردهندهای سر میدهند: «أَلاَ لاَ خَیْرَ فِی عِلْمٍ لَیْسَ فِیهِ تَفَهُّمٌ... أَلاَ لاَ خَیْرَ فِی عِبَادَةٍ لاَ فِقْهَ فِیهَا...» تأکید بر «تفهّم» و «فقه» به عنوان روح علم و عبادت، نکتهای کلیدی در تربیت است.
علم بیفهم، صرفاً انباشتی از اطلاعات است که نه تنها سودمند نیست، بلکه میتواند خطرناک باشد. نمونه بارز آن، دانشمندی است که انرژی اتم را کشف کرد، اما هدف نهایی از این کشف را نیندیشید و درنهایت، این دانش در خدمت نابودی هیروشیما قرار گرفت. این، مصداق روشن دانش بیتفقه است.
در تربیت فرزند درسخوان، نباید هدف، صرفاً انباشتن حافظه کودک با فرمولها و دادهها باشد. هدف اصلی باید پرورش قوه تفکر، تحلیل و درک روابط علّی و معلولی باشد.
فرزندی که میآموزد «چرا» باید درس بخواند و علم را در مسیر چه هدفی به کار بندد، از افتادن در دام علم بیثمر یا خطرناک مصون میماند. تربیت صحیح، تربیتی هدفمحور و حکمتآمیز است که به کودک میآموزد دانش، ابزاری در خدمت تعالی انسان و خدمت به بشریت است.
3-3. تربیت بر مبنای تدبر در قرآن و تفکر در عبادت
امام (ع) دو ضابطه دیگر برای هر عمل تربیتی اثربخش بیان میفرمایند: «أَلاَ لاَ خَیْرَ فِی قِرَاءَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَدَبُّرٌ... أَلاَ لاَ خَیْرَ فِی عِبَادَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَفَکُّرٌ».
تدبر در قرآن، به معنای تأمل در آیات و درک پیامهای هدایتگر آن برای تطبیق بر زندگی است. خواندن صرف قرآن بدون این تأمل، فایده چندانی ندارد. در تربیت دینی فرزند، باید از تکرار طوطیوار آیات پرهیز کرد و به جای آن، معانی، داستانهای پندآموز و احکام کاربردی قرآن را با زبان مناسب سن به کودک آموخت.
همچنین، عبادت توأم با تفکر، به معنای حضور قلب و آگاهی از آنچه بر زبان جاری میشود یا انجام میدهیم است. وقتی فرزند در نماز، معنای «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» را درک کند، میآموزد که در زندگی فقط باید خدا را بپرستد و تنها از او یاری بجوید.
این نوع عبادت، تربیت روحی و اخلاقی عمیقی ایجاد میکند و از عبادتی که تنها حرکاتی بیرونی باشد، متمایز است. بنابراین، در تربیت فرزند، بر کیفیت حضور در عبادات و فهم آنها باید تأکید بیشتری نسبت به کمیت و تعداد اعمال داشت.
3-4. پیوند ورع و نتایج عملی در تربیت اخلاقی
در روایت دیگری از این حدیث شریف، امام (ع) شرط نهایی سودمندی عبادت را ورع میدانند: «أَلاَ لاَ خَیْرَ فِی نُسُکٍ لاَ وَرَعَ فِیهِ»[8]. ورع به معنای پرهیزگاری عملی و ترک شبهات است.
این فراز، پیوند ناگسستنی بین باطن (عبادت و علم) و ظاهر (رفتار اخلاقی) را نشان میدهد. عبادتی که به تقوا و پرهیز از گناه در زندگی روزمره منجر نشود، ناقص و بیثمر است.
در مسیر تربیت، این آموزه بسیار راهگشاست. تربیت موفق، تربیتی است که دانش و عبادت فرزند را به عمل صالح و رفتار نیکو گره میزند.
نشانه موفقیت در تربیت دینی فرزند، تنها نماز خواندن یا حفظ آیات او نیست، بلکه صداقت، امانتداری، مهربانی و پرهیز از دروغ و ظلم در رفتار روزمره اوست.
والدین باید توجه داشته باشند که غایت نهایی تربیت، پرورش انسانی عالم، عابد و متقی است که علم و عبادتش، او را از گناه بازمیدارد و به سوی خدمت به خلق سوق میدهد. این همان تربیت تمامنگر و متوازن است که امام علی (ع) الگوی آن را ترسیم میفرمایند.
3-5.تربیت فکری به جای انباشت اطلاعات: رسالت دانشآموز عصر حاضر
در دنیایی که دسترسی به اطلاعات به سرعت یک کلیک ممکن شده است، هشدار امام علی (ع) درباره «علم بیتفقه» و «قرائت بیتدبر» بیش از هر زمان دیگری کاربرد دارد.
رسالت دانشآموز و دانشجوی امروز، انتقال از مرحله «جمعآوری داده» به مرحله «تولید خرد» است. این به معنای نقد منابع اطلاعاتی، یافتن ارتباط بین علوم مختلف، درک ریشه مسائل و تفکر درباره تأثیر اخلاقی دانش بر زندگی فردی و جامعه است.
درسخواندن متعالی از نگاه این روایت، یعنی کشف "چرایی" پشت "چیستی" ها. دانشآموز وارسته کسی است که میپرسد: این فرمول ریاضی یا این کشف تاریخی، چه مشکلی از بشر حل میکند؟ مسئولیت من در قبال آن چیست؟
این نگاه، او را از یک مصرفکننده منفعل اطلاعات به یک متفکر فعال و مسئول تبدیل میکند که علم را برای ساختن میآموزد، نه فقط برای نمره گرفتن.
4.شرمزدایی از نادانی و ترغیب به پرسشگری در مکتب امام علی (ع)
۴-۱. اصل تربیتی: نفی حیای نابجا در مسیر دانشامام علی (ع) در قاعدهای بنیادین برای همه جویندگان علم میفرمایند: «وَلاَ یَسْتَحْیِیَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ یَعَلَمِ الشَّیْءَ أَنْ یَتَعَلَّمَهُ» (هیچ کس نباید شرم کند هنگامی که چیزی را نمیداند، آن را بیاموزد)[۹].
این فرمان، مانع روانشناختی اصلی در راه یادگیری - یعنی «حیای نابجا» - را هدف میگیرد. امام (ع) شرمندگی از «ندانستن» را نه یک فضیلت، بلکه یک آفت تربیتی میدانند که فرد را در جهل خود محبوس میکند.
در فرآیند تربیت فرزند درسخوان، این آموزه به والدین و مربیان هشدار میدهد که هرگز ترس کودک از سؤال پرسیدن یا اقرار به ندانستن را تمسخر یا سرزنش نکنند، چرا که این رفتار، ریشههای کنجکاوی فطری و شجاعت یادگیری را در او میخشکاند.
۴-۲. اقرار به نادانی: نشانهای از عقل و امانتداری علمی
حضرت در بیان دیگر، این اصل را ویژهتر کرده و میفرمایند: «لا یَستَحیِی العالِمُ إذا سُئلَ عمّا لا یَعلَمُ أن یَقولَ : لا عِلمَ لی بِهِ» (عالم هرگاه از چیزی پرسیده شود که نمیداند، از گفتن «در این باره علمی ندارم» شرم نمیکند)[۱۰].
این روایت، اقرار به ندانستن را نه تنها نشانه ضعف، بلکه علامت بزرگی عالِم و امانتداری او در انتقال دانش معرفی میکند. عالمِ وارسته، مرزهای دانش خویش را میشناسد و با صداقت آن را اعلام میدارد.
در تربیت فرزند، این بدان معناست که باید ارزش صداقت فکری را حتی بالاتر از «همیشه دانا نشان دادن» ترویج کرد. فرزندی که میآموزد به جای پنهان کردن نادانیاش با اطلاعات غلط، صادقانه بگوید «نمیدانم»، در حقیقت اولین و مهمترین گام را برای یافتن پاسخ صحیح برداشته است.
۴-۳. خطر خودبینی علمی و فضیلت «لا ادری» گویی
امام علی (ع) در هشداری جدی درباره عواقب ترک این اصل میفرمایند: «مَن تَرَکَ قولَ «لا أدری» اُصِیبَتْ مَقاتِلُهُ» (هر کس گفتن «نمیدانم» را ترک کند، به هلاکت افتهد)[۱۱].
«مَقاتل» به نقاط حساس و کُشنده بدن اشاره دارد؛ بنابراین، هلاکت مورد نظر، هلاکت فکری و علمی است. کسی که دچار غرور کاذب علمی شود و برای حفظ وجهه خود از اقرار به نادانی بپرهیزد، در معرض خطاهای مهلک قضاوت، تصمیمگیری و راهنمایی دیگران قرار میگیرد.
در محیط تحصیل، این هشدار متوجه دانشآموزی است که برای حفظ ظاهر در کلاس، از پرسیدن سؤال خودداری میکند یا در انجام تکالیف به تقلب روی میآورد. چنین روندی اگر تداوم یابد، به هلاکت تحصیلی - یعنی انباشت جهل و شکاف عمیق در فهم - منجر خواهد شد.
۴-۴. «لا اعلم» گویی: نیمه گمشده حقیقی علمآموزی
در نگاهی ژرفتر، امام (ع) ارزش معرفتشناختی این اقرار را اینگونه بیان میدارند: «قولُ «لا أعلَمُ» ، نِصفُ العِلمِ» (گفتن «نمیدانم»، نصف دانش است)[۱۲].
این کلام، نقطه آغاز حقیقی هر دانستنی را مشخص میکند. علم، از شناخت مرزهای جهل شروع میشود. کسی که مدعی دانستن همه چیز باشد، در واقع هیچچیز را به درستی نمیداند، زیرا فاقد معیار سنجش و عمقبخشی به معلومات خود است.
در روش تربیتی، این بدان معناست که باید به کودک آموخت شناسایی سؤال و اقرار به ندانستن، خود یک مهارت علمی برتر و مقدمه ضروری کشف حقیقت است. این نگاه، فشار روانی کمالگرایانه را از دوش دانشآموز برمیدارد و فرآیند علمآموزی را به یک سفر اکتشافی همراه با شگفتی و تواضع فکری تبدیل میکند.
۴-5.تواضع فکری؛ کلید یادگیری مادامالعمر در عصر اطلاعات
در دنیای امروز که حجم اطلاعات به طور نمایی در حال افزایش است و مرزهای دانش هر روز گستردهتر میشود، پیام امام علی (ع) بیش از هر زمان دیگری درخشان و راهگشاست.
عصر حاضر، عصر تخصصهای عمیق و اعتراف به دانستههای محدود است. دانشآموز و پژوهشگر امروزی که با دریایی از دادهها و نظریههای پیچیده روبروست، اگر نخواهد در اقیانوس اطلاعات غرق شود، چارهای جز اتخاذ رویکردی توأم با تواضع فکری ندارد.
این تواضع، به معنای کماهمیتدانستن دانش نیست، بلکه به معنای شناخت واقعبینانه از گستره بیکران نادانستهها است. مهارت کلیدی در این عصر، نه دانستن همه پاسخها، بلکه توانایی طرح پرسشهای درست و شجاعت جستوجوی پیگیرانه برای یافتن آنهاست.
این نگاه، الگوی کهنه «دانشآموز همهچیزدان» را به چالش میکشد و در عوض، الگوی «دانشآموز مادامالعمر» را ترویج میکند. فردی که با گفتن «نمیدانم» مسیر جدیدی برای یادگیری باز میکند، در دنیای پرشتاب کنونی که مشاغل و مهارتها به سرعت دگرگون میشوند، قابلیت انطباقپذیری و رشد مستمر پیدا میکند.
بنابراین، تربیت نوین باید بر پرورش این روحیه پرسشگر، نقاد و فاقد ترس از ندانستن متمرکز باشد، تا فرزندانمان نه به انبارکنندگانی منفعل از اطلاعات، بلکه به جستوجوگرانی فعال، کنجکاو و تابآور در برابر چالشهای فکری پیچیده عصر حاضر تبدیل شوند.
5.طبقهبندی علوم و ضرورت جامعنگری در تربیت از منظر امام علی (ع)
۵-۱. فقه: دانش بنیادین جهتدهنده به حیات فردی و اجتماعیامام علی (ع) در بیان خویش، نخستین علم را «الفقه للادیان» (فقه برای [شناخت] دینها) معرفی میفرمایند[۱۳]. این تقدّم، نشاندهنده جایگاه علم فقه به عنوان چارچوبساز و جهتدهنده اصلی در زندگی انسان است.
فقه، تنها مجموعهای از احکام عملی نیست؛ بلکه شناختی عقلانی و نظاممند از تکالیف الهی است که به تمام شئون زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی سامان و معنا میبخشد.
در فرآیند تربیت، تأکید بر این علم به معنای پرورش وجدان قانونمند، مسئولیتپذیر و متعهد به ارزشها است. فرزندی که با روح فقه آشنا شود، میآموزد که هر دانش و مهارتی باید در چارچوبی اخلاقی و مبتنی بر رضایت الهی به کار گرفته شود.
این نگاه، علمآموزی را از وسیلۀ صرف برای موفقیت مادی به ابزاری برای تعالی و بندگی ارتقا میدهد و مانع از به کارگیری دانش در مسیرهای ویرانگر میشود.
۵-۲. طب و نحو: علوم کاربردی برای حفظ وجود و ابزار بیان
در مرحله بعد، امام (ع) به دو علم کاربردی و ضروری برای حفظ و تعالی انسان اشاره میفرمایند: «الطب للابدان والنحو للسان» (پزشکی برای بدنها و نحو برای زبان).
طب، دانش نگهداری و ترمیم ساختمان وجود انسان (بدن) است که سلامت آن، شرط اولیه هر فعالیت فکری و عملی است. نحو، دانش درستنویسی و درستگویی است که ابزار انتقال اندیشه و برقراری ارتباط را اصلاح میکند.
در تربیت نوین، این دو، نماینده مهارتهای حیاتی زندگی هستند: مراقبت از سلامت جسمی و روانی (طب) و تسلط بر بیان و قدرت ارتباط مؤثر (نحو).
دانشآموز امروز باید بیاموزد که تغذیه سالم، ورزش، مدیریت استرس (جنبههای مدرن «طب») و نیز توانایی نگارش روشن، سخنرانی متقن و بحث منطقی (جنبههای مدرن «نحو») بخشی جداییناپذیر از سواد عملی زندگی و لازمه موفقیت در هر رشته تخصصی است.
۵-۳. نجوم: نماد شناخت قوانین حاکم بر جهان هستی
امام (ع) چهارمین علم را «النجوم لمعرفة الازمان» (نجوم برای شناخت زمانها) برمیشمارند. در عصر نزول این روایت، علم نجوم کارکردی عملی در زمانسنجی، جهتیابی و پیشبینی فصلها داشت.
اما در مفهومی وسیعتر، این علم نمادِ شناخت قوانین نظاممند حاکم بر جهان آفرینش است. نگاه کردن به آسمان و کشف نظم ستارگان، مقدمهای برای تفکر در اسرار خلقت، عظمت پروردگار و یافتن نظم در پدیدههای عالم است.
در نگاه تربیتی، این بُعد، پرورش حس کنجکاوی علمی، تفکر فلسفی درباره جهان و درک منطق حاکم بر طبیعت را توصیه میکند. دانشآموز امروز، در قالب علوم تجربی مانند فیزیک، شیمی، زیستشناسی و نجوم مدرن، با این قوانین آشنا میشود.
هدف، تنها یادگیری فرمولها نیست، بلکه تقویت نگرش علمیِ جستوجوگر و خردمندانه نسبت به جهان است که بتواند پدیدههای پیچیده را تحلیل و رابطه انسان با محیط را درک کند.
۵-۴. نگاهی متوازن و حکیمانه به علوم در تربیت
این طبقهبندی چهارگانه، بیانگر نگرشی جامع، متوازن و حکیمانه به مقوله علم است. علوم مورد اشاره، هم نیازهای مادی و معنوی، هم فردی و اجتماعی و هم معنوی و کاربردی انسان را پوشش میدهند. این تقسیمبندی به ما میآموزد که تربیت علمی موفق، تربیتی تکبعدی و افراطی نیست.
نباید تمام همت را صرف یک رشته خاص (مثلاً تنها علوم تجربی یا تنها علوم حوزوی) کرد و از دیگر ابعاد ضروری غافل ماند. تربیت درست، تربیتی است که در عین تشویق به تخصصیابی عمیق در یک رشته، دیدگاهی جامع و پیونددهنده نسبت به سایر عرصههای معرفت را نیز در فرد پرورش دهد و او را از تنگنظری رشتهای بر حذر دارد.
۵-۴.حکمت در انتخاب مسیر: تلفیق تخصص عمیق با نگاه جامعنگر
در دنیای پیچیده و بهشدت تخصصیافته امروز، طبقهبندی امام علی (ع) یک راهبرد هوشمندانه برای جهتدهی به تحصیل و انتخاب رشته ارائه میدهد.
این پیام به نوجوان و جوان امروزی میگوید: در انتخاب مسیر علمی خود، نیازهای متوازن وجود انسان را فراموش نکن. به دنبال رشتهای برو که اولاً، پایهای اخلاقی و جهتدهنده (مشابه فقه) به زندگیات ببخشد.
ثانیاً، مهارتی کاربردی و مفید (مشابه طب و نحو) برای جامعه داشته باشد. ثالثاً، بینش و شناختی از قوانین عالم (مشابه نجوم) در تو ایجاد کند. موفقیت حقیقی، نه در انزوای یک علم خاص، که در توانایی تلفیق خردمندانه دانشها است.
یک مهندس موفق، کسی است که اخلاق حرفهای دارد (بُعد فقه). یک پزشک موفق، کسی است که میتواند با بیمار همدلی و ارتباط مؤثر برقرار کند (بُعد نحو). و یک دانشمند موفق، کسی است که تأثیر کار خود بر تعادل اکوسیستم و جامعه را میسنجد (بُعد نجوم). بنابراین، درسخواندن متعالی، فراتر از گرفتن مدرک، ساختن هویتی دانشبنیان، مسئولیتپذیر و چندبُعدی است.
6.نشانههای دانشمند وارسته در مکتب امام علی (ع)
۶-۱. علم: بنیان هویتبخش و مسئولیتآفریننخستین و پایهایترین نشانه دانشمند از دیدگاه امام علی (ع)، «العلم» (دانش) است[۱۴]. اما این دانش، صرفاً انباشت اطلاعات نیست؛ بلکه دانشی عمیق، اصیل و برگرفته از منابع معتبر است که هستی فرد را دگرگون میکند.
عالم راستین، تسلط نظری و ادراک صحیح از موضوع تخصص خود دارد و میتواند پیوند آن را با سایر شاخههای معرفت و نیازهای جامعه نشان دهد.
این علم، برای او هویت میسازد و در عین حال مسئولیتی سنگین به دنبال میآورد: مسئولیت نشر دانش، دفاع از حق و به کار بستن آن برای اصلاح امور. در فرآیند تربیت، تأکید بر این رکن به معنای دوری از سطحینگری و عادت به حفظمحوری است و پرورش تفحص ژرف، مطالعه هدفمند و پرسشگری نقادانه را جایگزین آن میسازد.
۶-۲. حلم: مهارت مدیریت هیجانات در مواجهه با جهل و مخالفت
دومین نشانه، «الحلم» (بردباری و خویشتنداری) است. این ویژگی، ضامن اثربخشی اجتماعی علم و نشانه بلوغ فکری و اخلاقی عالم است.
دانشی که با شتابزدگی، تعصب، تحقیر دیگران یا عصبانیت در برابر پرسشها و انتقادات همراه باشد، کارایی خود را از دست میدهد. حلم به عالم این توانایی را میبخشد که در برخورد با جهل یا مخالفت، خونسردی و متانت خود را حفظ کند، به جای عکسالعمل تند، استدلال متقن ارائه دهد و فضایی برای گفتوگوی سازنده ایجاد نماید.
در محیط تحصیل، این خصلت به معنای صبوری در فرآیند یادگیری، تحمل دشواریهای فهم مطالب پیچیده و احترام به نظرات متفاوت همکلاسیها و اساتید است. تربیت این ویژگی، دانشآموز را از یک ماشین نمرهگیر به یک همکار دانا و بااخلاق تبدیل میکند.
۶-۳. صمت: هنر سکوت تأملبرانگیز و سخن بهموقع
سومین نشانه، «الصمت» (سکوت) است. این سکوت، به معنای انزوا و سکوت مطلق نیست، بلکه مهارت مدیریت گفتار است. این سکوت چند بُعد دارد:
اول، سکوت برای گوش دادن و فهم کامل گفتههای دیگران پیش از پاسخ دادن.
دوم، سکوت برای تأمل و اندیشه در آنچه میخواهد بگوید تا سخنش سنجیده و حکیمانه باشد.
سوم، سکوت برای پرهیز از ورود به مباحث بیثمر، خودنمایی علمی یا سخن گفتن در زمینهای که در آن تخصص ندارد. عالمِ خاموش، وقار و هیبت علمی دارد و وقتی سخن میگوید، کلامش گرانقدر و تأثیرگذار است.
برای دانشآموز امروزی، این مهارت یعنی: مهارت شنیدن فعال، اندیشیدن پیش از اظهارنظر در فضای مجازی و حقیقی، و دوری از پرحرفیهایی که مانع تمرکز و تعمق میشود.
۶-۴. مثلث تربیتی: پیوند ناگسستنی علم، حلم و صمت
این سه نشانه، یک مثلث تربیتی تکاملیافته را تشکیل میدهند که فقدان هر ضلع، کارایی اضلاع دیگر را مخدوش میکند. علم بدون حلم، منجر به تکبر و انحصارطلبی علمی میشود. علم بدون صمت، به پراکندهگویی و ابتذال دانش تبدیل میگردد.
حلم و صمت بدون علم نیز اگرچه فضیلتی اخلاقی است، اما فاقد محتوا و اثرگذاری اجتماعی مشخص خواهد بود. بنابراین، تربیت موفق، تربیتی است که این سه رکن را همزمان و بهصورت متوازن در فرد پرورش دهد. فرزند درسخوانی که این سه ویژگی را توأم دارد، نه تنها در دانش پیشرفت میکند، بلکه به شهروندی خردمند، باحوصله و موقر تبدیل میشود که میتواند دانش خود را به نحو احسن در خدمت جامعه قرار دهد.
6-5.دانشمند دیجیتال: آراسته به تخصص، تحمل و تفکر
در عصر انفجار اطلاعات و شبکههای اجتماعی که شتاب، جنجال و اظهارنظرهای نسنجیده به امری رایج تبدیل شده، الگوی سهگانه امام علی (ع) بیش از پیش اهمیت مییابد.
دانشآموز و دانشجوی امروز، نیازمند تربیت به عنوان یک «دانشمند دیجیتال» است:
فردی که اولاً، در دریای اطلاعات، تخصص عمیق و توانایی تمییز خبر درست از نادرست (علم) دارد.
ثانیاً، در مواجهه با نظرات مخالف در فضای مجازی، توانایی کنترل خشم، استدلال منطقی و احترام به دیگران (حلم) را حفظ میکند.
ثالثاً، در برابر وسوسه ابراز نظر فوری در هر موضوع، مهارت سکوت تأملی، مطالعه بیشتر و سخن گفتن در زمان و جای مناسب (صمت) را داراست. درسخواندن در این نگاه، تنها فرآیند کسب مدرک نیست، بلکه ساخت شخصیتی متعادل است که میتواند در جهان پرهیاهوی امروز، مرد عمل سنجیده و سخن حکیمانه باشد.
7.احترام به مربی: سنگ بنای تربیت صحیح در کلام امام علی (ع)
۷-۱. احترام عملی: فراتر از ادب کلامیامام علی (ع) در فرمانی قاطع میفرمایند: «قُم عَن مَجلِسِکَ لِأَبِیکَ وَمُعَلِّمِکَ وَلَو کُنتَ أَمِیرًا» (از جای خود برای پدر و آموزگارت برخیز، اگرچه فرمانروا باشی)[۱۵].
این دستور، احترام را از حیطه گفتار و ادب ظاهری فراتر برده و آن را به عملی نمادین و تواضعآمیز تبدیل میکند. برخاستن، نشانهای از بذل توجه کامل، اقرار به فضیلت و قدردانی از مقام استادی است.
تأکید بر اینکه این عمل حتی برای یک فرمانروا نیز ضروری است، نشان میدهد که مرزهای قدرت و مقام دنیوی نباید مانع ادای حق معلم و پدر شود. در منطق تربیتی امام (ع)، این تواضع، زمینهساز پذیرش قلبی تعالیم است. فرزندی که در عمل، حرمت معلم و پدر را نگه میدارد، دل و گوش خود را برای شنیدن سخن آنان بیشتر میگشاید.
۷-۲. پیوند ناگسستنی احترام به پدر و معلم
در این حدیث، پدر و معلم در کنار یکدیگر و در یک حکم واحد قرار گرفتهاند. این همترازی، رسالت مشترک و جایگاه مکمّل آنان در فرآیند تربیت را نشان میدهد.
پدر، سرچشمه محبت، هویت و تربیت اولیه است و معلم، منبع دانش، مهارت و شکوفایی استعدادها. احترام به هر دو، به معنای احترام به دو رکن اصلی شکلدهنده شخصیت فرد است.
این آموزه به والدین یادآوری میکند که حرمت معلم فرزندشان را در حضور او حفظ کنند و به فرزند بیاموزند که مدرسه و خانه دو محیط پیوسته تربیتی هستند. همچنین به معلم تأکید میکند که مسئولیتی در حد جانشینی پدر در ساعتهای آموزش بر عهده دارد.
۷-۳. فلسفه تربیتی احترام: ایجاد نظام ارزشی و پذیرش مرجعیت
فرمان برخاستن، تنها یک توصیه اخلاقی نیست؛ یک تدبیر حکیمانه تربیتی است. این عمل، در ناخودآگاه کودک و نوجوان، نظامی ارزشی ایجاد میکند که در آن، علم، تجربه و تربیت بر ثروت، قدرت و مقام ظاهری برتری مییابد.
وقتی فرزندی میآموزد که در برابر معلم خود - که ممکن است از نظر اجتماعی مقام بالایی نداشته باشد - به پا خیزد، در حقیقت میآموزد که مرجعیت حقیقی از کجا نشأت میگیرد.
این امر، پایههای پذیرش داوطلبانه هدایت و فرمانپذیری آگاهانه از سوی متربی را تقویت میکند. محیط کلاسی که در آن احترام متقابل حاکم است، محیطی امن، متمرکز و (مساعد برای یادگیری) است.
۷-۴. ابعاد نوین احترام در محیطهای آموزشی امروز
در عصر حاضر، مفهوم احترام به معلم، شکلی فراتر از برخاستن فیزیکی به خود گرفته است، اما روح حکم امام (ع) پابرجاست.
این احترام در قالبهای مدرن خود را نشان میدهد: رعایت ادب در گفتار و نوشتار (حتی در فضای مجازی و پیامرسانها)، توجه کامل و عدم استفاده از تلفن همراه در کلاس، اجرای به موقع تکالیف، پرسیدن سؤال با ادب و قدردانی صمیمانه.
این موارد، همه جلوههای نوین «برخاستن ادبی و اخلاقی» از جایگاه خود برای تکریم مقام معلم هستند. همچنین، این حدیث مسئولیت معلم را نیز سنگینتر میکند؛ معلمی که سزاوار چنین احترامی است، باید خود را به علم، اخلاق و خلقوخوی نیکو آراسته کند.
8-۴. تواضع آگاهانه؛ موتور محرکه پیشرفت در محیطهای رقابتی
در دنیای امروز که گاه فردگرایی افراطی و بیتوجهی به مراجع سنتی رواج یافته، تأکید امام علی (ع) بر احترام به پدر و معلم، پادزهری ضروری است. برای دانشآموز و دانشجوی امروز، این تواضع نه نشانه کهنگی، بلکه نشانه هوش هیجانی و بلوغ فکری است.
در محیطهای آکادمیک و کاری بسیار رقابتی، کسانی موفقترند که توانایی یادگیری از دیگران و احترام به تجربه پیشکسوتان را دارند. این احترام، دروازه دستیابی به دانش نانوشته، راهنماییهای ارزشمند و شبکههای حمایتی میشود.
بنابراین، درسخواندن کارآمد تنها با کسب معلومات از کتابها میسر نیست، بلکه مستلزم ایجاد رابطه صحیح انسانی با استاد است. دانشآموز خردمند میداند که تواضع در برابر دانایی، او را از دیگران بلندمرتبهتر میکند و این، رمز پیشرفت در هر عصر و جامعهای است.
۸.علم به مثابه میراث، ادب و آینه: نگرشی چندبعدی به دانش در کلام امام علی (ع)
۸-۱. زکات علم: از انباشت فردی تا اشاعه و عمل اجتماعیامام علی (ع) میفرمایند: «زَکاهُ العِلمِ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ وَإجهادُ النَّفسِ فِی العَمَلِ بِهِ» (زکات دانش، آموزش آن به شایستگان و کوشش در عمل به آن است)[۱۶].
این تعبیر ژرف، علم را به مال و سرمایهای تشبیه میکند که مانند مال مادی، زکات و حق اجتماعی دارد. بذل علم به معنای انتقال آن به کسانی که شایستگی و اشتیاق یادگیری دارند، علم را از انحصار فردی خارج کرده و به ثروتی عمومی تبدیل میکند.
اما شرط نهایی سودمندی علم، «إجهاد النفس فی العمل به» است؛ یعنی رنج بردن و تلاش کردن برای عمل کردن به آنچه میدانی. این دو در کنار هم، الگوی دانشمند مسئول را ترسیم میکنند:
عالمی که هم میآموزاند و هم خود، عامل به علم خویش است. در تربیت، این آموزه به فرزند میفهماند که ارزش علم، به تأثیر عملی آن در زندگی خود و دیگران است.
۸-۲. ظرف دانش: گنجایش بیپایان و نشاط فزاینده
حضرت در بیانی استعاری میفرمایند: «کُلُّ وِعاءٍ یَضیقُ بِما جُعِلَ فیهِ إِلاّ وِعاءُ العِلمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ» (هر ظرفی از آنچه در آن قرار میدهند تنگتر میشود، مگر ظرف دانش که با [افزودن علم] گشادهتر میگردد)[۱۷].
این کلام، تفاوت ماهوی دانش با دیگر مایملک مادی را نشان میدهد. مال و مقام دنیوی، معمولاً با به دست آوردن، حرص و محدودیت بیشتری ایجاد میکنند.
اما علم، شکوفایی، نشاط و گشایش فکری به همراه میآورد. هرچه بیشتر بیاموزی، بیشتر تشنه یادگیری میشوی و ذهنت انعطافپذیرتر و پذیراتر میگردد.
این ویژگی، انگیزه درونی قدرتمندی برای دانشآموز ایجاد میکند. به او میآموزد که درسخواندن نه یک بار سنگین، بلکه یک سفر ماجراجویانه به وسعت نامحدود است که لذت کشف، خود پاداش راه است.
۸-۳. علم به مثابه میراث، ادب و آینه صاف
امام (ع) در جمعبندی زیبایی از عناصر شکلدهنده شخصیت عالم میفرمایند: «العِلمُ وَراثَهٌ کَریمَهٌ ، وَ الْآدابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ ، وَ الْفِکرُ مِرْآهٌ صافِیَهٌ» (علم، میراثی گرانبهاست؛ و ادب، لباسهای فاخر و نو است؛ و فکر، آینهای صاف است)[۱۸].
علم به عنوان «میراث کریمه»، ارزشی ذاتی و انتقالپذیر دارد که شرافتبخش است. ادب به عنوان «حلل مجدّده»، زیور و آرایهای همیشه نو و ضروری برای عرضه صحیح علم است و بدون آن، دانش خام و ناپخته میماند.
فکر به عنوان «مرآه صافیه»، ابزاری برای دیدن حقیقت، نقد خویش و پالایش اندیشه از زنگارهاست. این سه، مثلث شخصیتساز یک فرد کامل را ترسیم میکنند: دانشِ عمیق (میراث)، منش نیکو (ادب) و قوه نقاد و تحلیلگر (فکر صاف). تربیت جامع، باید هر سه ضلع این مثلث را همزمان تقویت کند.
۸-۴. پیوند سهگانه: از دانش نظری تا شخصیت عملی
این سه روایت در کنار هم، سیر تکاملی علم را نشان میدهند: علم ابتدا به عنوان گنجینهای بیکران (ظرف گستردهشونده) و میراثی ارزشمند به فرد میرسد. سپس با ادب آراسته و قابل عرضه میشود. آنگاه با فکر صاف، پالایش و عمق مییابد.
در نهایت، به زکات خود میرسد؛ یعنی به بذل و عمل تبدیل میشود تا سودش به جامعه هم برسد. این نگاه، الگویی کامل از فرآیند تربیت علمی-اخلاقی ارائه میدهد که محصول نهایی آن، انسانی دانشمند، خوشاخلاق، نقاد، بخشنده و عامل است.
۸-5.دانش به مثابه اکوسیستم زنده: از یادگیری تا تأثیرگذاری
برای نسل امروز که در محیطی مفرط اطلاعاتی و فردگرا زندگی میکند، این سه آموزه نقشه راهی برای معنادار کردن مسیر دانش است.
این پیام را میرساند که علم یک اکوسیستم زنده است: باید آن را اشاعه داد (بذل علم)، به کار بست (عمل به علم) و همواره توسعه داد (ظرف گسترده).
دانشآموز موفق امروز کسی است که علم را میراث مشترک بشری میداند و آماده است در شبکههای علمی سهیم شود (اشتراک دانش). میداند که ادب دیجیتال (مانند احترام در بحثهای مجازی) لباس ضروری علم اوست. همچنین میآموزد که تفکر انتقادی، آینهای برای تشخیص اخبار جعلی و تحلیل عمیقتر مسائل است.
در نهایت، هدف غایی، تبدیل شدن به دانشآموز-مؤثری است که از دانش خود برای حل مسئله در جامعه محلی یا جهانی بهره میگیرد. درسخواندن در این دیدگاه، آمادهسازی برای ایفای نقش یک شهروند عالم، مؤدب و فعال در جهان پیچیده امروز است.
نتیجه:
این پژوهش نشان میدهد که از نگاه امام علی (ع)، تربیت فرزند درسخوان، پرورش انسانی جامعنگر است که علم، تنها یک بُعد از ابعاد وجودی اوست. اساس این تربیت، بر تقویت ایمان، اخلاق و عقلانیت استوار است تا دانش، بهجای وسیلهای برای فخر فروشی، ابزاری برای خداشناسی، خدمت و اصلاح جامعه گردد.روش دستیابی به این هدف، ایجاد فضایی متعادل در خانه و مدرسه است؛ فضایی که در آن، امید و آرامش حاکم باشد، نظم و مسئولیتپذیری آموزش داده شود، تواضع در برابر علم ارزش شمرده شده و احترام به مربی نهادینه گردد. این فضا، انگیزهای درونی و پایدار برای جستوجوی دانش ایجاد میکند.
در این منظومه، فرزند درسخوان به فردی تبدیل میشود که نشانههای دانش عمیق، حلم و صمت را دارد. او علم را میراثی گرانقدر میداند که باید با ادب عرضه شود، با تفکر پالایش یابد، با بذل به دیگران انتقال داده شود و در نهایت، به عمل صالح تبدیل گردد.
هدف غایی این فرآیند، پرورش دانشمند وارسته و عاملی است که «درسخوانی» او، نه برای انباشت مدرک، بلکه برای ساختن شخصیتی متخلق، اثرگذار و سعادتمند است. چنین فردی، با دانش خود هم دنیای خویش را آباد میکند و هم آخرت خود را میسازد، و این همان تربیت متعالی در مکتب امام علی (ع) است.
ارجاعات:
[1] غررالحکم، حدیث ۵۵۷۵.[۲] قرآن کریم، سوره طه، آیه ۱۳۲.
[۳] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹.
[۴] حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱۹، ص ۳۴۶، ح ۲۴۷۷۰.
[۵] قرآن کریم، سوره تحریم، آیه ۶.
[۶] حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۱، ص ۴۷۸، ح ۲۷۶۳۴.
[۷] نهج البلاغه، نامه ۳۱.
[۸] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ۱، ص ۳۶.
[۹] غرر الحکم، حکمت ۸۲ (و نیز المحاسن، ج ۱، ص ۲۲۲).
[۱۰] المحاسن، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۶۶۴.
[۱۱] نهج البلاغة، الحکمة ۸۵.
[۱۲] غرر الحکم، حدیث ۶۷۵۸.
[۱۳] غرر الحکم و درر الکلم، ج ۱، ص ۲۱۸.
[۱۴] الکافی، ج ۱، ص ۳۷.
[۱۵] مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۲۰۳.
[۱۶] غرر الحکم و درر الکلم، ص ۳۹۱.
[۱۷] نهج البلاغه، ص ۵۰۵.
[۱۸] نهج البلاغه، ص ۴۶۹.